ساوه خبر
پایگاه خبری تحلیلی ساوه خبر
این پایگاه با مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دیماه ۹۷شروع به فعالیت کرد پایگاه خبری ساوه خبر متعلق به مجموعه ایرسانیوز » میباشد
از عملکرد های خوب این پایگاه پوشش کامل اخبار اطراف ساوه و زرندیه ، روستاهای دور افتاده میباشد که این پایگاه خبری را نسبت به سایر رقبا در جایگاه محبوب ترینها بین افکار عمومی قرار داده است
آدرس اینترنتی : www.savehkhabar.ir
این درک به چه کاری میآید؟ به زبان ساده، سواد رسانهای مثل یک رژیم غذایی است که هوشمندانه مراقب است که چه موادی مناسب هستند و چه موادی مضر؛ چه چیزی را باید مصرف کرد و چه چیزی را نه و یا اینکه میزان مصرف هر ماده بر چه مبنایی باید استوار باشد.چه اخباری صحیح است و چه اخباری ناصحیح ولازمه بالا بردن این رشته جدید بالا بردن سواد رسانه ای میباشد
سواد رسانهای میتواند به مخاطبان رسانهها بیاموزد سواد رسانهای کمک میکند تا از سفره رسانهها به گونهای هوشمندانه و مفید بهرهمند شد
ابتدا سعی میکنیم در این یاداشت سواد رسانه ای را به صورتی تشریح کنیم و سپس فقدان سواد رسانه ای دریک جامعه که بروز مشکلات و پیدایش ناهنجاری ها از عدم سواد رسانه ای منجر میشود را بررسی کنیم شاید مقالات بسیاری در باب سواد رسانه ای در فضای اینترنت و رسانه ها منتشر شده باشد اما یاداشت ها در باب سواد رسانه ای باید ساده و روان وبیشترین تاثیر در مخاطب را داشته باشد
سوال چرا سواد رسانه ای امروز نیاز مبرم جوامع بشری میباشد ؟
رسانه ها برای بییشتر دیده شدن و جذب مخاطب اقدام به بزرگ نمایی یک خبر ساده میکنند و تیتر خبر را طوری تنظیم میکنند که مخاطب را جذب کنند
مثال :تیتر یک خبر انفجار ساده وقتی از خروجی یک رسانه خارج میشود میتواند تبدیل به یک انفجار عظیم در ذهن مخاطب میشود درحالی که این یک انفجار مخزن ساده میباشد
تیتر های مختلف
انفجار وحشتناک در بغداد
انفجار عظیم در بغداد
انفجار بغداد را لرزاند
بغداد در وضعیت قرمز
خبر فوری انفجار در عراق
در گام اول باید گفت سواد رسانهای آمیزهای از تکنیکهای بهرهوری مؤثر از رسانهها و کسب بینش و درک برای تشخیص رسانهها از یکدیگر است. من بر این باورم که هدف اصلی سواد رسانهای به خصوص وقتی درباره رسانههای جمعی حرف میزنیم میتواند سنجش نسبت هر محتوا با عدالت اجتماعی باشد.
به دیگر سخن، هدف اصلی سواد رسانهای میتواند این باشد که بر اساس آن بتوان دید که آیا بین محتوای یک رسانه - به مثابه محصول نهایی - با عدالت اجتماعی رابطهای وجود دارد یا خیر. به عبارت بهتر، خواننده یا بیننده یا شنونده یک مضمون رسانهای بهتر است رابطه و نسبت محتوای یک رسانه با عدالت را در نظر گرفته و نزدیکی یا دوری محتوای یک رسانه از عدالت را طرف توجه قرار دهد تا همیشه در ارتباط با رسانه به جای تسلیم بودن و یا تسلیم شدن به رابطه یکسویه و انفعالی، رابطهای فعالتر وتعاملیتر داشته باشد.
باید به گفته افزود که هر نظام رسانهای دارای یک سلسله مراتب است که اجزای آن قابل تجزیه و تحلیل و شناسایی است، همچنین همین سلسله مراتب است که محصول نهایی رسانه یا همان محتوای رسانه را میسازد. رفتار و بافت این سلسله مراتب در واقع شبیه یک کارخانه است؛ در کارخانه هم تمام اجزا؛ اعم از زیرساختها، نرم افزارها، نیروی انسانی و غیره؛ دست به دست هم میدهند تا محصول نهایی خود را با توجه به اهداف از پیش تعریف شده؛ تحویل مصرف کننده بدهند.
شاید یک تفاوت مهم در مقایسه رسانهها و کارخانهها این باشد که در رسانهها کار به گونهای صورت میگیرد که مصرف کننده گمان کند یک حقیقت محض را دریافت کرده که عاری از پیشداوری یا القاءگری است. البته شاید بعضی از کارخانهها هم مهر استاندارد را به همین منظور بر کالای نامرغوب بزنند؛ تا مصرفکننده گمان کند یک جنس مرغوب دریافت کرده است.
پس به این ترتیب میتوان گفت؛ محصول نهایی یک رسانه ااما آینه دنیایی که آنرا پوشش میدهد نیست؛ محصول نهایی یک رسانه ممکن است بخشی از جهان باشد؛ یا شکل تحریف شدهای از جهان باشد و یا حداقل در بازتاب دادن جهان ناموفق مانده باشد. محتوای رسانه میتواند در خدمت تثبیت یک جریان؛ گروه یا طبقه و یا در خدمت قدرت حاکمه باشد و آن طبقه و قدرت ااما عدالتجو؛ رهاییبخش و آزادیگرا نباشد. بنابراین؛ چنین محصول رسانهایی نمیتواند در خدمت عدالت اجتماعی عمل کند، بلکه در خدمت نیروهایی است که درصدد عدم تامین عدالت و یا سلب عدالت اجتماعی هستند. پس؛ میتوان این نکته را در نظر داشت که آگاهی و اطلاعاتی که از رسانهها به دست میآید ااما ممکن است به صلاح اجتماع و یا عامه مردم نباشد. به عنوان مثال در نظر بگیرید بازتاب تهاجم اسرائیل به غزه را در رسانههای گوناگون جهان که هر کدام از زاویهای به بازتاب آن پرداختند
در اینجا لازم است دوباره اشاره کنم به این نکته که سواد رسانهای یک نوع درک متکی بر مهارت است و اگر قرار است از سفره رسانهها انتخابهای دقیق و درستی داشت، آنگاه میتوان بر نقش و جایگاه چنین مهارتهایی بهطور خاص تاکید کرد.
دو مثال در تبیین نقش مهارتها
مثال اول: اگر در یک فیلم پسرکی فرضا ده ساله در حال دویدن باشد و در همان هنگام دویدن تبدیل به یک مرد چهل ساله شود، برای کسی که فیلم زیاد دیده است؛ اتفاق عجیبی نیست. تماشاگر حرفهای سینما میداند که رجوع به آینده (و در این مثال 40 ساله شدن فرد مورد بحث) یا بازگشت به گذشته یک فرد یا یک موضوع احتیاج به مثلا چهل سال انتظار ندارد و این امری بدیهی در سینماست که میتواند در یک پلان رخ دهد (فلاش فوروارد و فلاش بک).
اما دیدن چنین صحنهای برای کسی که فرضا برای اولین بار است که فیلم میبیند ممکن است ایجاد سردرگمی کند و لذا از خودش بپرسد آن پسرک چه شد؟ و این مرد چهل ساله کیست؟ اما تماشاگر حرفهای سینما به تدریج به دانش و مهارتهایی مسلط شده که لازمه درک فیلم است و بر اثر آن نمادهای و نشانههای دیداری در سینما را به خوبی میشناسد.
مثال دوم: اگر بخواهیم در کابین خلبان یک هواپیما بنشینیم و آنرا به پرواز در آوریم نیاز به مجموعهای از مهارتها داریم تا بتوانیم هواپیما را به حرکت در آورده؛ به پرواز کشانده؛ کنترل کرده و به مقصد برسانیم. مگر غیر از این است؟
همانطور که گفتم مسلط شدن به سواد رسانهای هم مستم کسب آمیزهای از مهارتهاست. با این تفاوت که در دو مثال مربوط به سینما و هواپیما، زودتر به نقش مهارتهای خاص پی میبریم. نداشتن مهارتهای مربوط به زبان سینما به عدم درک فیلم میانجامد و نداشتن مهارتهای مربوط به پرواز؛ به سقوط و مرگ منجر خواهد شد.
ممکن است بر این گمان باشیم که در استفاده از رسانهها از مهارتهای کافی برخوردار هستیم، در حالی که اینجا، موضوع سواد رسانهای میتواند به مهارتهای یک ملوان تازهکار و یا یک ملوان ماهر شبیه باشد. ملوان تازهکار هم به دریا میرود؛ اما ممکن است دیگر رنگ ساحل را نبیند. برخلاف ملوان تازهکار، ملوان ماهر ممکن است حتی در شرایطی که دریا توفانی است اصلا عزم آب نکند و اگر هم برود به خوبی میداند تا چه عمقی باید پیش برود و چگونه با امواج مقابله و از آنها عبور کند و به ساحل بازگردد.
ضرورت سواد رسانهای
تا اینجا باید تا حدودی مشخص شده باشد که چرا به سواد رسانهای نیاز داریم. امروز در دنیایی زندگی میکنیم که خواه ناخواه در شرایط اشباع رسانهای قرار دارد، فضای پیرامون ما سرشار از اطلاعات است و وقتی به عنوان مثال تلفن همراه یک نفر به صدا درمیآید این اطلاعات موجود در فضا است که پل ارتباط او با تماس گیرنده شده است، یا زمانی که یک مودم میتواند افراد را به جهان بیانتهای اینترنت بکشاند، نشانهای دیگر است ازهمین شرایط حاکمیت اشباع رسانهای بر جهان و یا حالا که میلیونها رومه و مجله و کتاب و خبرگزاری و شبکه تلویزیونی بر زمین و زمان میبارد همه نیاز دارند به اینکه در برابر چنین فضایی، چتری برسر بگیرند و یک رژیم مصرف اتخاذ کنند، همه نیاز دارند به اینکه در انتخابهایشان بیشتر دقت کنند، درست مثل اینکه حالا مردم در مورد تغذیه خودشان عمل میکنند. چون مردم اکنون باسوادتر شدهاند؛ مراقب هستند که در غذایی که مصرفمیکنند چقدر کلسترول، ویتامین و یا مواد دیگر باید باشد، در فضای رسانهای هم باید دانست چه مقدار باید در معرض رسانههای مختلف اعم از دیداری، شنیداری و نوشتاری بود و چه چیزهایی را از آنها برداشت.
به عنوان مثال زمانی که در بزرگراههای اطلاعاتی حرکت میکنید، سواد رسانهای میتواند به شما بگوید چه مقدار از وقتتان را در چه سایتهایی - اعم از شناخته شده و ناشناخته - و چه مقدار از آنرا فرضا در چت رومها بگذرانید. بنابراین میتوان گفت که هدف سواد رسانهای در نخستی گامهای خود تنظیم یک رابطه منطقی و مبتنی بر هزینه - فایده با رسانهها است. به این معنا که در برابر رسانهها چه چیزهایی را از دست میدهیم و چه چیزهایی را به دست میآوریم و باز به عبارت بهتر؛ در مقابل زمان و هزینهای که صرف میکنیم چه منافعی در نهایت به دست میآوریم.
پس یکی از اهداف اصلی سواد رسانهای این است که استفاده مبتنی بر آگاهی و با فایده از سپهر اطلاعات را تامین کند.
سه جنبه سواد رسانهای
سواد رسانهای یک موضوع متضلع است که قدرت درک مخاطبان از نحوه کارکرد رسانهها و شیوههای معنی سازی در آنها را طرف توجه قرارمیدهد و میکوشد این واکاوای را برای مخاطبان به یک عادت و وظیفه تبدیل کند.
سواد رسانهای را میتوان بستر منطقی دسترسی، تجزیه و تحلیل و تولید ارتباط در شکلهای گوناگون رسانهای و در همین حال تامین شرایط مصرف محتوای رسانهای از منظر انتقادی دانست.
الف: ارتقای آگاهی نسبت به رژیم مصرف رسانهای و یا به عبارت بهتر تعیین میزان و نحوه مصرف غذای رسانهای از منابع رسانهای گوناگون که در یک کلام همان محتوای رسانههاست
ب: آموزش مهارتهای مطالعه یا تماشای انتقادی
ج: تجزیه و تحلیل اجتماعی، ی و اقتصادی رسانهها که در نگاه اول قابل مشاهده نیست.
بنابراین اولین نکته در موضوع سواد رسانهای توجه داشتن به میزان و نسبت مصرف از هر رسانه در رنگینکمان رسانههاست و سپس توجه با این نکته دیدن و خواندن و شنیدن عمدتا باید از موضع انتقادی باشد و سومین نکته اینکه به نقش دستاندرکاران و مالکان رسانهها هم باید توجه داشت.
شاید بتوان گفت تلقیهای نوتر و امروزیتر از سواد رسانهای، بیشتر بر جنبه دستاندرکاران و مالکان رسانهها متمرکز است و لذا مقابله با کارکردهای رسانههای بزرگ غالب را دستور کار دارد و در واقع کالبدشکافی رسانههایی را که هدف شان تامین هژمونی فرهنگی؛ تعمیم فلسفه ی و حفظ قدرتهائی است که خود این رسانهها محصول آنها هستند.
در همین حال به نظر میرسد که موضوع سواد رسانهای - به عنوان دافعه فضای اشباع رسانهای و در ستیز با گفتمان غالب رسانههای بزرگ در همین شرایط اشباع رسانهای - در اینترنت نسبت به سایر رسانهها بیشتر و سریعتر رشد کرده و به نوعی میتوان آنرا نوه دیجیتال نقدهای رسانهای کلاسیک به حساب آورد.
همینجا بد نیست یادآوری شود که تسلط به یک زبان خارجی؛ مهارت برای استفاده از کامپیوتر و مهارتهای استفاده از فضای سایبر هم که خودشان جزو مهارتهای سواد رسانهای به شمار میآیند، میتوانند به بهرهوری مناسبتر از مباحث سواد رسانهای موجود در سایتهای مختص این مبحث در اینترنت کمک کنند.
اما از آنجایی که بدون سواد رسانهای، نمیتوان گزینشهای صحیح از پیامهای رسانهای داشت؛ به گمان من نهادهای آموزشی، مدنی و رسانهای در ایران باید به این امر کمک کنند.
نهادهای آموزشی مثل مدارس، دانشکدهها، دانشگاهها و آموزشگاههای مختلف میتوانند مفهوم سواد رسانهای را در کتب درسی ارائه کنند، نهادهای مدنی و صنفی که هر یک جمعی تخصصی را نمایندگی میکنند نیز میتوانند اعضای خود را تحت آموزش مستمر در زمینه سواد رسانهای قرار دهند و بالاخره نهادهای رسانهای و انتشاراتی هم میتوانند مفاهیم ساده شدهای از این بحث را در دستور کار خود قرار دهند.
اگر نهادهای پیشگفته در این عرصه فعالتر شوند بضاعتی که از طریق سوادرسانهای در اختیار گذاشته میشود باعث میشود تا مخاصبان درک عمیقتری از آنچه میبینند، میشنوند و میخوانند داشته باشند. در حالیکه میتوان فاقدان سواد رسانهای را طعمههای اصلی در فضاهای رسانهای به شمار آورد افراد دارای سواد رسانهای نه تنها اسیر محصولات رسانهای نمیشوند، بلکه قضاوتهای صحیحتری از محیط پیرامون خود دارند
یکی دیگر از اهداف سواد رسانهای نشان دادن اضافه بار اطلاعاتی است. در شرایط اشباع رسانهای و در فضای موجود افراد در معرض حجم بالایی از اطلاعاتی هستند که به هیچ وجه به برخی از آنها هم نیازی به آنها ندارند. به عنوان مثال امروزه بسیاری از نوجوانان در جهان مارکها و علائم تجاری بینالمللی را به خوبی میشناسند، اما این اطلاعات در هیچ زمینهای به کار آنها نمیآید، نه قدرت خرید دارند و نه قدرت مصرف، ولی چون در معرض آگهیهای پیاپی قرار دارند، در این زمینه اطلاعات دارند. پس باید از پیامها و اطلاعات اطرافمان براساس نیازهایمان استفاده کنیم تا دچار سردرگمی نشویم. سوادرسانهای این امکان را هم در اختیار میگذارد
نیاز به تولید ادبیات
باید برای مبحث سواد رسانهای تولید ادبیات کنیم. متاسفانه منبع در این زمینه به خصوص به زبان فارسی، اندک است و پر کردن این خلا با تالیف و ترجمه امکان پذیراست. این فقر ادبیات را نهادهای آموزشی، مدنی و رسانهای در ایران میتوانند پر کنند.
در مباحث بینالمللی مربوط به سواد رسانهای اصل وجود دارد که طرف توجه است. در این زمینه؛ مطالعه آرای لنمسترمن میتواند مفید باشد. او که از برجستهترین متفکران حوزه بینالمللی آموزشهای رسانهای است؛ پیش از این کتابی منتشر کرده بود که به سرعت به کتابی درسی در عرصه آموزش رسانهای تبدیل شد. این کتاب که Teaching the Media نام داشت در سال 1985 به علاقهمندان مباحث مربوط به آموزش رسانهای عرضه شد. او کتاب دیگری هم دارد که انتشارات شورای اروپا آن را منتشر کرده است. نام این اثر آموزش رسانهای در اروپای دهه 1990 (Media Education in 1990's Europe) است. به گفته میتوان افزود که نویسنده مورد بحث از جمله کسانی است که ترجیح میدهد ازعبارت آموزش رسانهای (Media Education) به جای اصطلاح سواد رسانهای استفاده کند.
تکرار میکنم میتوان در عرصه آموزش رسانهای و سواد رسانهای تولید ادبیات کرد تا در گام اول مشخص شود دامنه و چارچوب بحث سواد رسانهای چیست؛ باید ترجمه کرد و همزمان تالیف تا بتوان زمینه یک مطالعه تطبیقی را فراهم ساخت و به معیارهایی برای تعقیب اهداف سواد رسانهای دست یافت وضعیت سواد رسانهای در غرب به دلیل آنکه تکنولوژیهای مدرن تمرکز و غلظت بیشتری دارند، باعث شده تا نظریه پردازان و مخاطبان، زودتر خطر مسلح نبودن به سواد رسانهای را درک کنند، بنابراین مطالعات و تجارب بسیار خوبی هم در این زمینه دارند که میشود از آنها استفاده کرد.
همچنین حمایت نهادهای آموزشی از طریق گنجاندن مفاهیم سواد رسانهای در کتب درسی دانش آموزان، و دروس دانشکدههای ارتباطات میتواند مفید باشد و خود رسانهها هم با توجه به جغرافیای مخاطبان خود، میتوانند مفاهیم مرتبط با سواد رسانهای را منعکس کنند
بخشی از خطبه 151 نهج البلا غه:
سپس فتنه اى اضطراب آور، در هم شكننده و نابودكننده آغاز خواهد شد; در آن هنگام قلب ها پس از استوارى مى لغزد و گروهى از شخصیت ها پس از سلامت فكر و اندیشه گمراه مى شوند، آرا به هنگام هجوم این فتنه، پراكنده و مختلف مى گردد، و عقاید با آشكار شدن آن به خطا و اشتباه آلوده مى شود. آن كس كه به مقابله باآن بر خیزد پشتش را مى شكند و كسى كه براى فرونشاندنش تلاش كند او را در هم مى كوبد و فتنه جویان در این میان همچون گورخران وحشى اند كه یكدیگر را گاز مى گیرند; رشته هاى سعادت و آیین الهى كه محكم بود سست و لرزان مى شود و چهره واقعى امور پنهان مى گردد; حكمت و دانش فروكش مى كند و ستمگران به سخن در مى آیند، این فتنه (از شهرها به روستاها كشیده مى شود و) بادیه نشینان را با ابزار خود درهم مى كوبد و با سینه خود آن ها را له مى كند; افراد پیاده و تنها در غبار آن گم مى شوند و افراد سواره در مسیر آن نابود مى گردند، این فتنه با تلخى ها و با شدت وارد مى شود و خون هاى تازه اى مى دوشد، علایم دین را خراب مى كند و رشته هاى یقین را از هم مى گسلد، (به گونه اى كه) عاقلان از آن مى گریزند و پلیدان تدبیر آن را به دست مى گیرند، بسیار پر رعد و برق است و هر انسانى را به مشقت مى اندازد، پیوندهاى خویشاوندى در آن قطع مى گردد و از اسلام جدایى حاصل مى شود، سالم هایش بیمار و كوچ كنندگانش مقیمند!
به گزارش "پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت" به نقل از دانا،مشغول کارم بودم که صدای پیامک گوشی تلفن همراه، حواسم را پرت کرد و گوشی را برداشتم و پیامک را تا آخرش خواندم و خندیدم.
دکتر شریعتی فلان حرف را گفته یا آن عمل را انجام داده، یا اینکه فلان شخص را دستمایه طنز قرار داده اند. بعضی وقتها هم پا را فراتر گذاشتن و حدیثی از پیامبر یا معصوم را به سخره گرفته اند. هرچقدر که فکر میکنم مطمئن تر میشوم که پشت پرده تمامی این پیامک ها، یک عده با اهدافی خاص دور هم نشسته اند و برای این اهداف شومشان حسابی مشغول کار هستند.
اما به راستی چرا باید نظریه پردازی مانند دکتر شریعتی سوژه خنده شود؟ چرا باید احادیث و اعتقادات ما دست مایه طنز قرار بگیرد؟ و یا این همه مسئول در کشور، چرا آیت الله جنتی را دستمایه طنز قرار داده اند؟ اگر ایشان یک شخص ساده یا حداقل سمت پایینی در کشور داشتند، باز هم اینجور دستمایه طنز قرار می گرفت؟
دقیق تر که میشوم میبینم این روزها پیامک های مربوط به قومیت ها کمرنگ تر شده و احتمالا عملیات موفقیت آمیز بوده! و حالا نقشه دیگه ای در راه است و آن هم تخریب چهره ها و شخصیتهای علمی، ی و فرهنگی کشور است.
امروز شریعتی و جنتی و. را به باد تمسخر می گیرند، فردا مصدق و رجایی و همینطور آرام آرام تمام افرادی که روزی برای اکثریت الگو بودند.
شاید روزی دیگر کسی با شنیدن نام "مسلم ابن عقیل" ناراحت نشود و یا هیچ حسی نداشته باشد و یا حتی برایش خنده آور باشد، چرا که قبلا پیامک هایی را با این عنوان دریافت کرده است. کاربری جوک و شایعه در این هست که حتی نخبگان، فرهیختگان و یون نیز در ساعات و لحظات شخصی و غیرجدی خود به آن می پردازند و به آن مبتلا هستند.
شایعه و جوک در جامعه ما معمولا در کنار هم مطرح می شوند. جوکها ابتدا پایههای احترام و منزلت و جایگاه سوژهای خود را سست می کند و سپس شایعه به تخریب مشروعیت و مقبولیت و نفوذ کلام و رأی سوژه میپردازد. حال این عملیات ضد هرکسی که میخواهد باشد.
جامعه ایرانی تجربه این اتفاق را در مورد اقوام مختلف خود، اقشار گوناگون اجتماعی و شخصیتهای متعدد انقلابی داراست. سازمان یونسکو، فارسی زبانان را شوخ ترین مردم دنیا معرفی کرده که دارای انواع و سطوح فراوان شوخی هستند و جالب اینکه از حیث میزان و تنوع ناسزا نیز پس از فرانسویان در رده دوم قرار میگیریم! با این اوصاف مردم نسبت به اقسام جوک واکنش منفی نشان نمی دهند و در نتیجه جوکها دهان به دهان، گوش به گوش، پیامک به پیامک و ایمیل به ایمیل منتشر می شوند و افراد حتی اگر مضمون جوک را هم نپسندند، به آن میخندند.
اما این پدیده جذاب عمومی اجتماعی وقتی فراوانی پیدا کند یا به طور مشهود به موضوعی خاص متوجه باشد، درخور توجه و ریزبینی است، به ویژه اینکه این اتفاق در آستانه یک مرحله مهم ی (انتخابات) جامعه رخ دهد.
موضوع این نوشتار بهطور مشخص و دقیق، پرداختن به حجم قابل ملاحظه جوک هایی است که این روزها درباره آیتالله "احمد جنتی" دبیرمحترم شورای نگهبان منتشر می شود. به راستی چرا یکباره طی چندین ماه گذشته ایشان اینطور آماج جوکها قرار گرفتهاند؟ آیا می خواهند سوابق علمی، مبارزاتی و ی ایشان را آهسته آهسته و بیسر و صدا کمرنگ کنند؟
پس از یک عمر همراهی با امام و رهبری و خدمت به جامعه، حالا ایشان به سوژه جوکها تبدیل شده و به راستی طراحان این فضای عجیب بهدنبال چه هستند که پیرمرد زاهد و هوشیار عرصه ت را به موضوع جک تبدیل کردهاند؟
اگرهیچ نیتی نیست و صرفا خندیدن مهم است(؟!) چرا در آستانه هر انتخابات و ماه های قبل از انتخابات که شورای نگهبان باید صلاحیت عده ای را تایید کند و در جایی که همه رقبا و رفقا چشم به عملکرد شورای نگهبان دوختهاند این فضاسازی صورت می گیرد؟
این بار احتمالا برای آیتالله جنتی پروژهای تخریب را طراحی کرده اند. فعلا در مرحله آماده سازی اذهان هستند و طراحان این موج تبلیغی می خواهند به نگاه مردم نسبت به ایشان طعم و جهت بدهند، به طوری که هر وقت صحبت از شورای نگهبان و دبیر آن شد؛ چیزی غیر از جدیت و دقت و امانت داری و تیزبینی به اذهان متبادر شود.
مراحل بعدی هم ممکن است در پیش باشد. سطح بعدی، سطح شایعات است و احتمالا این یار قدیمی انقلاب را آماج تهمت های مختلف هم قرار خواهند داد و به سمت تحریک اذهان عمومی علیه شورای نگهبان حرکت خواهند کرد.
عملکرد شجاعانه آیت الله جنتی در عمل به قانون در ماجرای انتخابات مجلس ششم ، برخی رد صلاحیت افراطیون دوم خردادی در مجلس هفتم، باعث شد حجم انبوهی از تخریبها متوجه ایشان گردد، طوری که قلم به دستان دوم خردادی از هیچ کوششی در راستای این تخریب فروگذار نکردند. توهینهای مهاجرانی در زمان خود به آیتالله جنتی و طعنههای خویینیها به ایشان، نمونهای کوچک از عقده گشاییها و کینههایی است که از سوی این طیف، خود را نشان داد.
هر چه مواضع انقلابی آیتالله جنتی و عملکرد شجاعانه و بدون مماشات ایشان در برابر ضدانقلاب و منحرفان از نظام بیشتر روشن می شود، سیل تخریبها علیه ایشان نیز به شدت افزایش مییابد، به گونهای که در چند سال اخیر که نگاه تیزبین آیتالله جنتی و شورای نگهبان، توطئه بسیاری از منحرفان را در جهت دست اندازی به مناصب نظام خنثی کرده و مواضع صریح و انقلابی وی علیه فتنه و فتنهگران دشمنان را به وحشت انداخته، حجم تخریبها علیه این پیرمرد شجاع انقلاب نیز به شدت افزایش یافته است.
نوک تیز اتهام عدم وجد انتخاب آزاد در کشور که توسط برخی از چهره های ی و آشنای کشور و در سخنرانی های عمومی حتی در مراسمات ملی نیز مطرح می شود به سمت ایشان نشانه می رود. پیامکهای گسترده و توهینها و تخریبهای بیشمار در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی تنها بخشی از سیل عظیم تخریبها متوجه این شخصیت گرانقدر است؛ تنها بخش کوچکی از این تخریبها کافی بود تا افراد را از مسیر خود باز دارد، اما حضرت آیتالله نه تنها از طی مسیر انقلاب در رسیدن به آرمانها خسته نشد، که حتی با صلابت و قدرت بیشتری به این راه و عمل به تکلیف خود در جایگاه شورای نگهبان ادامه میدهد.
البته خود شخص آیتالله در واکنش به حجم وسیع تخریب و توهینهای بدخواهان علیه ایشان گفته است: "این موضوع قطعا برای من یک توفیق است. جملهای حضرت امام فرمودند که اگر آمریکا از ما خوشحال بود در خودمان شک کنیم. اگر او با ما دشمنی کرد حقانیت خودمان را باور کنیم. به نظر من اگر کسانی که تخریب می کنند حزب اللهی باشند نماز شب خوان باشند آدم باید در خودش شک کند. اما اگر افراد بی موالات تخریب می کنند این اتفاقا مایه خوشحالی است. انسان از مذمت افراد صالح باید برای خود نگران شود."
شاید این بار فتنه قبل از وقوع انتخابات رخ دهد و شاید بازیگران جدیدی نقش فتنه گران را بر عهده بگیرند. شاید همانها از امروز مانع اصلی خود را آیتالله جنتی تشخیص دادهاند و در حال پیاده کردن طرحی برای تخریب جایگاه شورای نگهبان هستند، اگرچه شاید این گمانهزنیها بدبینانه بهنظر برسد، ولی به واسطه جفایی که افرادی نظیر ، و خاتمی در حق جمهوری اسلامی کردند، دیگر نمیتوان از کنار اینگونه امور به آسانی گذشت.
چهکسی در سال 88 باور میکرد کمیته صیانت از آرا و آن تجمعها و تشکلهای اجتماعی و ی متعدد، در مرحله ادعای تقلب و نفی صداقت نظام به ابزار اصحاب فتنه بدل شود؟ آن موقع که نماهنگ های مخالف در سطح جامعه پخش می شد، نمی دانستیم که گام های بعدی چیست و چه اتفاقاتی رخ خواهد داد.
اگرچه امروز هم نمی دانیم فردا چه پیش خواهد آمد، ولی قطعا میدانیم که باید مراقبت خود را بیشتر کنیم و این جوکها بی دلیل و خیلی هم اتفاقی و تصادفی به سوی این مرد بزرگ سرازیر نشدهاند، پس باید بدانیم آنها از آیتالله جنتی چه می خواهند.
کاش ی از خون این عمار امام در رگ های دیگر مدعیان ملبس این دیار بود. او که یکه و تنها در این برهوت غفلت آلود ت، دارد می شورد بر فتنه و فتنه گرانی که این روزها دوباره سر از سوراخ های شان بیرون کرده اند.
درباره این سایت